خود چیست ؟ خود کیست ؟ شما کیستید ؟ من که هستم ؟
وقتی به خود فکر میکنیم انگار با یک نفر روبرو نمیشویم. برای همین یافتن خود در میان این همه هیاهو کار آسانی نیست
خود چیست
فلسفه، روانشناسی ، کتاب های آسمانی و … هرکدام پاسخی به این سوال داده اند. اما به هر حال این پاسخ برای هر فرد متفاوت است.
تعداد پاسخ = تعداد خودها
ساده ترین پاسخ برای شما این است که خود آن است که دارد این نوشته را میخواند. اما این پاسخ کافی نیست. زیرا شما تا دقایقی دیگر در حال خواندن این نوشته نخواهید بود. یا در حال خواندن نوشته دیگری خواهید بود.
حال یا زمان
پاسخ بعدی این است که شما حال خود هستید. حالی که دارید.همان هستید. در چه حالی هستید؟ چه می بینید؟ چه میشنوید ؟ چه بویی به مشامتان میخورد؟ چه حسی دارید؟ عصبانی هستید، شاد یا آزاد و رها؟ خودش است. همان هستید. اما شما بزرگتر از آن هستید. زیرا گذشته و آینده را نیز باید به خودتان اضافه کنید. زیرا گرچه نمی بینیدشان یا نمی شنویدشان، اما روزی دیده اید و شنیده اید و روزی خواهید دید و خواهید شنیدشان.
گذشته
صداهایی از گذشته هنوز در گوش شما میپیچند. گاهی شما را آزار میدهند و گاهی شاد میکنند. صحنه هایی از گذشته هنوز در ذهن شما تصویر میشوند. کم رنگ هستند اما هستند. هرچه کم رنگ تر میشوند بیشتر وارد قسمتی از خود شما میشوند که به آن خود نا آگاه یا ناخوداگاه گفته میشود.
آینده
قسمتی از خود نیز در آینده است. قسمتی از این خویشتن به دیده ها و شنیده ها و تمامی ادراکاتی که در آینده کسب میشوند اختصاص دارد. این قسمت نیز در دایره آگاهی شمایی که دارید این مقاله را میخوانید نیست. این قسمت را نیز در ناحیه ناآگاه وجود خویشتن قرار میدهیم.
خود آگاه
خودآگاه آن قسمت از خود است که میدانیمش. آن را حس میکنیم. به آن آگاهی داریم، فکر میکنیم، به یاد می آوریم، نگاه میکنیم… این خود در دایره هوشیاری ما است. دایره هوشیاری محدوده ما را مشخص میکند اما ما را محدود نمیکند. زیرا ما بزرگتر از آنچه بدان هوشیاریم هستیم.
خود نا آگاه
وقتی پا را از دایره هوشیاری فراتر بگذاریم خود را بزرگتر میابیم. انسانها به طور طبیعی از حدی گذشته تر را به خاطر نمی آورند. آینده را هم بیشتر به صورت نگرانی از آن یا امید به آن درک میکنند. اما راه هایی وجود دارد که بتوان، خود را فراتر از آنچه صرفا به آن آگاهیم شناخت:
خودشناسی
خودشناسی کاری است که برای فراتر رفتن از دایره محدود آگاهی با گسترش دایره آگاهی خود انجام میدهیم. مانند افروختن چراغی در ظلمت که تاریکی را میشکافد، خودشناسی نیز آن قسمت از وجود ما که آگاه است را افزایش میدهد و بزرگتر میکند. در این صورت است که با چیزی بزرگتر از آنچه اکنون به آن آگاه هستید واجه میشوید:
حتما بخوانید: خودشناسی
خود؛ چیزی از جنس زندگی
گرچه گذشته و آینده نیز جزوی از خود ما هستند اما چیزی که مهم است حال ما است.
زندگی آب تنی در حوضچه اکنون است
حال همان قسمت آگاه است. آن که حس میکند. آن که لذت میبرد. آنکه رنج میکشد. حال اوست که زندگی میکند. اوست که هست.
تا اینجا هرچه راجع به خود گفتیم، خودی بود که زندگی میکند. پس او که میمیرد کیست؟ اینجاست که خودشناسی به کمک ما می آید. خودشناسی از مرگ و زندگی که در طبیعت اتفاق می افتد درباره خود نتیجه میگیرد. چند بار روز می میرد و شب میشود ؟ چند بار شب تمام میشود و روز میشود ؟ زندگی و مرگ یک خاصیت در طبیعت دارد و آن تکرار است. مرگ یک شب، تولدی دیگر را در پی دارد. نه روز قبل تکرار میشود و نه روز بعد از آمدن باز می ماند.
خود؛ چیزی که می میرد
وقتی به جهان پیرامون نگاهی بیاندازیم. درباره خودمان این نتیجه را خواهیم گرفت که دیر یا زود خواهیم مرد. این مرگ هم جزئی از ما است. ماییم که میمیریم. اما اگر از طبیعت درس بگیریم، در پس مرگ خود زندگی دیگری را امید خواهیم داشت که چون روزی دیگر آغاز میشود
خود چیزی که زنده میشود و میمیرد
اگر از زاویه بالاتری به این قضیه بنگریم، خود را یک دایره بزرگتر میبنیم که حاوی توالی زندگی ها و مرگ های پی در پی است. دائما میمیرد و زنده میشود و دائما تغییر میکند. دایره ای که میچرخد، چون کهکشان. کهکشان ها هم میمیرند و زنده میشوند. کهکشان ها از دور مانند ذرات گرد و غباری هستند که مانند گردابی به درون حفره ای میریزند.
در میان نظریه های فلسفی و فیزیکی نظریه ای وجود دارد که میگوید، ابتدا کل جهان، ذره کوچک در حال چرخشی بوده است. که بزرگتر و بزرگتر شده است و به این جهان تبدیل شده است. مانند کهکشان، تمام جهان چنین حالت چرخشی دارند، حتی سیر زندگی انسان نیز چرخشی است. ضعف و کودکی، قوت و جوانی ، ضعف و پیری…
خود و خودا
خودا یا خود آ یعنی کسی که خودش آمده، کسی نیاوردتش. همانطور که میبینید آثار واژه خود را تا خدا میتوان دید. آن نقطه ای که کهکشان ها به دور آن میچرخند نقطه مهمی است. به آن سیاه چاله میگویند. سیاه چاله زندگی شما چیست؟ شما از چه به وجود آمده اید؟ از انفجار یک ذره؟ در اثر بیگ بنگ؟ نه این شیوه تولد جهان طبق یکی از نظریه های فیزیکی است. شما از انفجار یک قطره به وجود آمده اید. انفجار که نمیشود گفت اما شاید انتشار بتوان گفت. انفجار و انتشار یک نقطه اشتراک دارند و آن پخش شدن یک نقطه در یک حجم بزرگتر است.
خود نقطه اشتراک همه هستی است
نقطه ای که ذرات به دور آن میچرخند مرکز اتم است. در کوچکترین ابعاد نیز این الگو جریان دارد. الکترون ها ، پروتون ها و نوترون ها بر طبق قواعد فیزیکی به دور هسته اتم میچرخند. الگویی بسیار شبیه به الگوی چرخش سیارات به دور خورشید و چرخش ستارگانی چون خورشید به دور مرکز کهکشان.
خود مرکز جهان خویشتن است
خلاصه
خلاصه اینکه این موضوع بی وجود شما معنایی ندارد . معنای اصلی آن، “خود” شما هستید. نظر شما برای ما بسیار مهم است. لطفا دریغ نفرمایید
با تشکر