گر ز دست زلف مشکینت خطایی رفت رفت
ور ز هندوی شما بر ما جفایی رفت رفت
برق عشق ار خرمن پشمینه پوشی سوخت سوخت
جور شاه کامران گر بر گدایی رفت رفت
در طریقت رنجش خاطر نباشد می بیار
هر کدورت را که بینی چون صفایی رفت رفت
عشقبازی را تحمل باید ای دل پای دار
گر ملالی بود بود و گر خطایی رفت رفت
گر دلی از غمزه دلدار باری برد برد
ور میان جان و جانان ماجرایی رفت رفت
از سخن چینان ملالتها پدید آمد ولی
گر میان همنشینان ناسزایی رفت رفت
عیب حافظ گو مکن واعظ که رفت از خانقاه
پای آزادی چه بندی گر به جایی رفت رفت
خلاصه فال حافظ
به خودت سخت نگیر
حتی اگه فکر میکنی بهت جفا شده…
بگو شده که شده
معنی این غزل حافظ
تو که خال هندو و گیسوان زیبا داری حتی اگر بر من جفا هم کرده باشی ، عیبی ندارد
اگر لباس پشمی من با برق عشق آتش بگیرد ، بگیرد! اگر شاه بر گدایی ستم کرد ، ستم کرد
در راهی که ما میرویم نباید رنجیده خاطر باشی حتی اگر به تو جفا شده. می بیار
که تا صفایی بکنیم همه کدورت ها از بین میروند
در راه عشق بازی باید تحمل کنی. حتی اگر راه سخت و ملالت آور باشد
اگر دلبر تو دل تو را برده است، برده است
اگر میان تو و خدا ماجرایی بوده است، بوده است.
گرچه آدم های سخن چین و خبر چین ما را به ستوه می آورند
اما اگر هم کار ناسزایی کرده اند، کرده اند
ای واعظ اگر حافظ از خانقاه تو رفته ! رفته
پای آدم آزاد را نبند . هر جا که رفت ، رفت
معنای کلمات سخت این غزل
مشکین: خوش بو
جفا: ستم
پشمینه پوش: کسی که لباس پشمی پوشیده
جور: ستم
پای دار: پایداری کن، تحمل کن
غمزه: ناز و عشوه
جانان: جمع همه جان ها ، خدا
خانقاه: مجالس سخنرانی و عبادت در قدیم
تفسیر و نتیجه گیری از غزل 83 حافظ
غزل گر ز دست زلف مشکینت خطایی رفت رفت به ما میگوید که باید واقعیت را بپذیریم. حتی اگر این واقعیت به ضرر ما باشد. اگر دل خود را با خدا بیاندازیم همه ضرر ها را تحمل میکنیم. ان الله مع الصابرین
باز هم فال حافظ بگیرید یا….
حافظ خوانی بیشتری را به صورت صوتی بشنوید (روی لینک زیر بزنید)