چو باد عزم سر کوی یار خواهم کرد
نفس به بوی خوشش مشکبار خواهم کرد
به هرزه بی می و معشوق عمر میگذرد ،
بطالتم بس از امروز کار خواهم کرد
هر آبروی که اندوختم ز دانش و دین ،
نثار خاک ره آن نگار خواهم کرد
چو شمع صبحدمم شد ز مهر او روشن ،
که عمر در سر این کار و بار خواهم کرد
به یاد چشم تو خود را خراب خواهم ساخت،
بنای عهد قدیم استوار خواهم کرد
صبا کجاست که این جان خون گرفته چو گل،
فدای نکهت گیسوی یار خواهم کرد
نفاق و زرق نبخشد صفای دل حافظ،
طریق رندی و عشق اختیار خواهم کرد
خلاصه فال حافظ
عزم جزم داشته باش ، به مقصودت میرسی ، حالت خوش میشود
تفسیر این غزل حافظ
رسیدن به کوی یار و بوییدن بوی خوش او آنقدر در ما انگیزه ایجاد میکند که عزم خود را جزم کنیم و به سرعت باد به خانه او برویم.
عمر ما بدون معشوق در حال هدر رفتن است. بهتر است وقت را به بطالت هدر ندهیم و از همین امروز کاری کنیم.
اندوخته های دانش و دین ما خاک پای معشوق ما(خدا) هم نمیشود.
روز ما به عشق یار ما(خدای ما ، معشوق ما) روشن میشود. پس باید تمام عمر خود را صرف کار رسیدن به او کنیم .
شایسته است خودمان را خراب کنیم اما بر سر عهدی که با معشوق(خدا) بستیم بمانیم
صبا(باد صبح) کجاست که بوی گیسوی یار من را بیاورد که من دل جان خود را فدای آن بو میکنم.
دورویی به دل من صفا نمیدهد. بهتر است عاشق باشم
نتیجه گیری از غزل 135 حافظ
غزل چو باد عزم سر کوی یار خواهم کرد نشان میدهد که حافظ چنان از بوی گیسوی یار خود مست است که حاضر است حتی جان خود را فدای آن کند. از چنین میزان فداکاری بر می آید که یار حافظ نمیتواند یک زن باشد. چرا که در زندگی عادی مردان و زنان ، جان فدا کردن یا دل و دین را فدا کردن دور از واقعیت به نظر میرسد. و این چنین عشقی میتواند به چیزی بالاتر از انسان و حوا مربوط باشد.
حافظ را به صورت صوتی بشنوید (روی لینک زیر بزنید)