توضیحات
دست از طلب ندارم تا کام من بر آید یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید
بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگر که از آتش درونم دود از کفن برآید
بنمای رخ که خلقی واله شوند و حیران بگشای لب که فریاد از مرد و زن برآید
جان بر لب است و حسرت بر دل که از لبانش نگرفته هیچ کامی جان از بدن برآید
از حسرت دهانش آمد به تنگ جانم خود کام تنگدستان کی زان دهان برآید
گویند ذکر خیرش در خیل عشق بازان هرجا که نام حافظ در انجمن برآید
حافظ صوتی
بهترین خوانش های حافظ را از سایت کتاب خان بخواهید. ” دست از طلب ندارم ” یکی از اشعار زیبای حافظ است. در ابتدا حافظ از یار میخواهد که یا جسمش را به خود برساند یا روحش را از جسمش جدا کند و به خود برساند. گویی روح حافظ میخواهد از جسمش جدا شود اما هنوز حسرت رسیدن به یار را در سینه خود احساس میکند. حسرتی که چون آتش از کفن او دود بلند میکند.
حسرت لب یار که حافظ در این شعر به زیبایی آن را به تصویر میکشد کنایه ای است از وصل عارفانه که همه عارفان به دنبال آنند.
حافظ دوام وصل میسر نمیشود
در این غزل حافظ آماده است تا جان خود را فدای وصل یار کند و گویی موفق میشود. زیرا در ابیاتی پایانی شعر از نسیمی میگوید که بر چمن خاک او میوزد. او عاقبت راضی به نظر میرسد. زیرا که همه جا نام او بیاید همه او را به خوبی یاد میکنند.
سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز
حافظ در این شعر به خوبی نهایت نیاز و حسرت شاعرانه را به تصویر کشیده است. عدم استجابت دعا را در عین استجابت دعا به تصویر کشیده است. حسرت را با کامیابی در هم آمیخته است. مانند دو قطب خوب و بد که هممیشه در قصه های بشری وجود دارند، کامیابی و ناکامی هم دو قطبی هستند که انسان را گرفتار خود کرده اند. او ترجیح میدهد به سوی کامیابی حرکت کند. کامی که او را به سوی مرگ میکشاند.
کام بخشی گردون عمر در عوض دارد
کامیاب یا ناکام این عمر است که میگذرد و همه را به خاک تبدیل میکند. خوشا کسی که بر سبزه خاک او پرنده ها بخوانند و آدمیان ذکر خیر گویند.
روحش شاد
برای شنیدن دیگر غزل های حافظ صوتی کلیک فرمایید
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.