توضیحات
کتاب صوتی بسیار جذاب قلعه حیوانات ؛ مزرعه حیوانات ( animal farm ) نوشته جورج اورول با صدای محسن هاشمی
اگر تمایل دارید در یوتیوب به این کتاب صوتی گوش دهید روی لینک زیر کلیک کنید
قلعه حیوانات
مزرعه حیوانات ( animal farm ) که در زبان فارسی به قلعه حیوانات ترجمه شده است کتابی است کوتاه اما بسیار جذاب.
این کتاب در میان سال های جنگ جهانی دوم در انگلستان منتشر شده است.
تاکنون نسخه های بسیار زیادی از این کتاب به زبان های مختلف در دنیا چاپ شده است.
نکته جالب در این باره این است که معمولا کشورهای غربی این داستان را به روس ها نسبت میدهند و در طراحی های روی جلد خود، لباس استالین (دیکتاتور روس) را بر تن خوک معروف داستان میکنند و روس ها نیز در اقدامی مشابه لباس ناپلئون بناپارت را برای خوک دیکتاتور داستان در طرح روی جلدشان انتخاب میکنند.
نویسنده این کتاب جورج اورول ، یک انگلیسی است که در هندوستان به دنیا آمده.
این کتاب برداشت عمیق نویسنده از واقعیت جوامع بشری را نشان میدهد.
البته اورول با زیرکی از زبان مثال و تشبیه استفاده کرده و جامعه بشری را به جمعیت حیوانات یک مزرعه در انگلستان تشبیه کرده است.
هر کدام از حیوانات این مزرعه دارای خصوصیاتی هستند که در انسان های مختلف نیز مشاهده میشود.
شخصیت های کتاب صوتی قلعه حیوانات
آقای جونز: آقای جونز مالک مزرعه مانر است که یک کشاورز و دامپرور است. اما در سالهای اخیر به دلایل مشکلات زندگی به الکل روی آورده و به یک انسان دائم الخمر تبدیل شده است.
میجر پیر: میجر یک خوک نر سالخورده است که همه حیوانات مزرعه برای او احترام زیادی قائل هستند و از او حرف شنوی دارند.
ناپلئون: یکی از خوکهای مزرعه که هیکل درشتی دارد و رنگش سیاه و سفید است. خوک خشنی است که معمولا حرفش را به کرسی مینشاند.
اسنوبال: یکی دیگر از خوکهای مزرعه است که بسیار مبتکر و خوش ذوق است. فکر اسنوبال خیلی خوب کار میکند.
اسکوئیلر: اسکوئیلر یک خوک سخنور است. توانایی زیادی در سخنرانی و اقناع مخاطب دارد. در موردش گفته اند که قادر است سیاه را سفید جلوه دهد.
باکسر: باکسر یک اسب نر نیرومند است که هیکلش دوبرابر یک اسب معمولی است. اسب بسیار کاری و متعهدی است و شعارش همیشه کار بیشتر است.
بنجامین: یک الاغ پیر است. بسیار عاقل و باتجربه است. خیلی کم حرف میزند اما وقتی حرف میزند چنان رازگونه صحبت میکند که معمولا کسی قادر به درک حرفهایش نیست.
کلوور: یک مادیان مهربان که کره هایش فروخته شده اند و رفتاری مادرانه با حیوانات مزرعه دارد.
مالی: یک مادیان سفید زیبا که بسیار خودپسند است و دائما در حال ستایش خود و در تلاش برای جلب توجه دیگران است.
موزز: یک زاغ اهلی است. گفته میشود جاسوس آقای جونز مالک مزرعه است. حرفهای عجیبی میزند. ادعا دارد از وجود سرزمین عجیبی به نام سرزمین شیر و عسل آگاه است که حیوانات پس از مرگ به آنجا میروند.
گربه: یک گربه که بعضی وقت ها سر و کله اش پیدا میشود. خیلی بامزه و مرموز است و فقط به فکر کار خودش است.
جسی و بلوبل: دو سگ مزرعه
خلاصه رمان قلعه حیوانات اثر جورج اورول
خلاصه فصل اول
قصه از جایی شروع میشود که آقای جونز مالک مزرعه مانر بعد از خوردن آخرین گیلاس آبجو به خواب میرود.
بعد از خوابیدن آقای جونز، جنب و جوشی در مزرعه می افتد.
میجر پیر، خوک نر، همه حیوانات را دعوت کرده تا خوابی که شب پیش دیده برایشان تعریف کند
وقتی حیوانات جمع میشوند او میگوید که لازم است قبل از مرگ نکته مهمی را به آنها بگوید.
میجر در آن شب از ظلمی که انسان ها به حیوان ها میکنند میگوید و از سرنوشت شومی که در انتظار حیوانات است خبر میدهد.
به خوکها میگوید که اخته خواهند شد.
به باکسر میگوید که بعد از اینکه پیر شد به سلاخی فروخته خواهد شد.
به کلوور یادآوری میکند که کره هایش که باید عصای دستش میبودند از او ربوده شده اند
به یاد گاوها می اندازد که شیرشان که باید غذای گوساله هایشان باشد همه را انسان میخورد.
از مرغ ها میپرسد که چرا باید تخم مرغ هایشان از آنان گرفته شود و به جوجه تبدیل نشود؟
به این ترتیب میجر پیر خشم حیوانات را بر می انگیزد و ذهن آنان را برای انقلاب بر علیه انسان ها آماده میکند.
سپس خوابی که شب پیش دیده است را برای حیوانات تعریف میکند.
در خواب، سرودی به او الهام شده که در سال های دور توسط حیوانات اولیه ساخته شده است.
این سرود به انقلاب علیه بشر اشاره دارد و امید پیروزی را در حیوانات زنده میکند.
خلاصه فصل دوم
سه شب بعد میجر پیر در آرامش کامل و در عالم خواب میمیرد.
اما نطق آن شب او به حیوانات دید تازه ای نسبت به زندگی داده بود.
آنها نمیدانستند انقلابی که میجر پیش بینی کرده بود کی جامع عمل به خود میپوشد.
با این حال خود را موظف میدانستند که برای وقوع انقلاب آماده شوند.
به طور اتفاقی انقلاب خیلی ساده تر از آنچه میپنداشتند به وقوع پیوست.
یک روز آقای جونز به قهوه خانه میرود و در آنجا به قدری مست میشود که همانجا خوابش میبرد.
فردا که برمیگردد باز مست روی کاناپه خوابش میبرد و یادش میرود که به حیوانات خود علوفه دهد.
بنابراین حدود دو روز حیوانات بدون غذا میمانند.
سرانجام طاقتشان طاق میشود و در انبار علوفه را میشکنند و مشغول خوردن غذا میشوند.
در همین موقع آقای جونز با کاگرانش وارد انبار شده و شروع به شلاق زدن به حیوانات میکنند.
حیوانات گرسنه نمیتوانند تحمل کنند و بر سر انسان های ظالم میریزند و با شاخ و لگد آنها را فراری میدهند.
آقای جونز و کارگرانش پا به فرار میگذارند.
و حیوان ها در مزرعه را پشت سر آنها قفل میکنند.
به همین ترتیب حیوانات بی آنکه خود بدانند انقلابشان به ثمر میرسد و مالک مزرعه مانر میشوند.
آنها اسم مزرعه را از مزرعه مانر به قلعه حیوانات تغییر میدهند و هفت فرمان را بر سر در آن مینویسند.
این هفت فرمان چنین نوشته شدند:
- هرچه دو پاست دشمن است
- هرچه چهار پاست یا بال دارد، دوست است
- هیچ حیوانی لباس نمیپوشد
- هیچ حیوانی بر تخت نمیخوابد
- هیج حیوانی الکل نمینوشد
- هیچ حیوانی حیوان کشی نمیکند
- همه حیوانات برابرند.
خلاصه فصل سوم
حیوانات تمام کارهای مزرعه را خود به عهده میگیرند.
در ابتدای امر این کار کمی برایشان سخت است اما در نهایت با درایت خوکها موفق به انجام کارها میشوند.
آنها موفق میشوند یونجه را به خوبی درو و به انبار منتقل کنند.
باکسر در این میان از همه بیشتر کار میکرد و زور زیادش کمک زیادی به حیوانات مزرعه بود.
وجب به وجب زمین کشاورزی را بهتر از جونز و شاگردانش میشناخت.
همیشه نیم ساعت زودتر از سایر حیوانات از خواب بیدار میشد و به کار مبپرداخت.
اسنوبال به تشکیل کمیته هایی برای نظم دادن به امور مزرعه پرداخت.
از جمله مهمترین کمیته های او کمیته سوادآموزی بود که نسبتا هم موفق بود.
البته بسیاری از حیوانات مزرعه از جمله گوسفندها از حرف الف بیشتر نتوانستند بیاموزند.
آنها حتی قادر به از بر کردن هفت فرمان هم نبودند.
برای همین اسکوئیلر هفت فرمان را به یک فرمان و آن هم چهار پا خوب ، دو پا بد خلاصه کرد تا همه بتوانند آن را از بر کنند.
گوسفندها از این شعار خیلی خوششان آمد و توانستند آن را از بر کنند.
ناپلئون به کمیته هایی که اسنوبال تشکیل داده بود توجهی نمیکرد و معتقد بود الویت با آموزش بچه هاست.
به همین منظور او 9 توله سگ که جسی و بلوبل تازه به دنیا اورده بودند ازشان گرفت و گفت شخصا عهده دار تربیتشان میشود.
آنها را به بالاخانه ای برد و در آنجا نگهشان داشت طوری که بعد از مدتی همه فراموششان کردند.
خلاصه فصل چهارم
پاییز از راه میرسد و صدای انقلاب مزرعه حیوانات در تمام مزارع اطراف میپیچد.
آقای جونز در قهوه خانه شیر سرخ دائما با هر کس که حوصله شنیدن حرفهایش را دارد از ظلمی که به او شده سخن میگوید.
هیچ کس دلش به حال جونز نمیسوزد اما همه به این فکر هستند که چگونه از بدبختی جونز به نفع خودشان استفاده کنند.
اما کم کم تاثیر انقلاب قلعه حیوانات روی حیوانات مزارع دیگر نیز ظاهر میشود.
همه حیوانات سر به ناسازگاری برمیدارند.
گاوها ظرف های شیر را واژگون میکنند، اسب ها سواری نمیدهند و…
از همه بدتر اینکه همه جا سرود حیوانات انگلیس را زمزمه میکنند.
کم کم اوضاع از تحمل آدم ها خارج میشود و همه آنها قلعه حیوانات رو به عنوان خطر جدی برای خود میبینند.
جنگ گاودانی
روزی از روزها کبوتر ها که بر فراز مزرعه حیوانات در پرواز بودند سراسیمه فرود می آیند و خبر میدهند که جونز با جمعی از آدم ها با چوب و چماق به سمت قلعه می آیند. مسلم است که برای تسخیر مجدد قلعه می آیند.
خوک ها قبلا چنین وضعی را پیش بینی میکردند برای همین کاملا آماده بودند.
اسنوبال شخصا عهده دار رهبری جنگ میشود.
ابتدا پرندگان و غازها به سمت آدم ها حمله میبرند.
سپس گاوها و اسب ها و خوک ها آنها را محاصره کرده و حسابی کتکشان میزنند.
باکسر با لگدهای خود بر سر و صورت آدمها میزند. حتی گربه نیز در جنگ شرکت میکند و آدم ها را چنگ میزند.
سرانجام آدمها ترسیده و پا به فرار میگذارند.
اما اسنوبال در جنگ زخمی شده و یک گوسفند نیز کشته میشود.
حیوانات پیروزی خود را جشن میگیرند و اسم جنگ را جنگ گاودانی میگذارند زیرا از گاودانی شروع شده بود.
آنها همچنین 2 نشان شجاعت درجه یک برای اسنوبال و باکسر که در جنگ دلاورانه جنگیدند در نظر میگیرند.
یک نشان شجاعت درجه دو هم برای گوسفندی که در جنگ کشته شد در نظر میگیرند.
خلاصه فصل پنجم کتاب صوتی مزرعه حیوانات
زمستان از راه میرسد و زمین مزرعه مانند سنگ سفت میشود و هیچ کاری در مزرعه پیش نمیرود.
اسنوبال و ناپلئون بیش از پیش با هم اختلاف نظر پیدا میکنند و این امر کاملا مشهود است.
به طوری که دیگر حیوانات نیز به دو دسته طرفداران ناپلئون و طرفداران اسنوبال تقسیم میشوند.
اسنوبال به فکر سازندگی است و طرح ها و ایده های جدیدی در سر میپروراند.
او پیشنهاد ساختن یک آسیاب بادی را مطرح میکند که میتواند به مزرعه نیروی برق برساند.
منطقش این است که اگر آسیاب بادی ساخته شود و نیروی برق به مزرعه آورده شود کارها راحت میشود و حیوانات حداکثر 3 روز در هفته مجبورند کار کنند.
از طرف دیگر ناپلئون این حرف ها را قبول نداشت و میگفت اگر حیوانات وقتشان را با ساخت آسیاب بادی هدر دهند همه از گرسنگی تلف میشوند.
حیوانات به دو دسته طرفداران اسنوبال و ناپلئون تقسیم شده بودند.
سرانجام طرح آسیاب بادی اسنوبال تکمیل میشود و جلسه ای برای رای گیری درباره ساخته شدن یا ساخته نشدن آن تشکیل میشود.
در جلسه اسنوبال شروع به سخنرانی میکند و آنقدر خوب سخنرانی میکند که تقریبا کفه رای را به نفع خود تغییر میدهد.
ناپلئون که اوضاع را به نفع خود نمیبیند ناگهان صدای عجیبی از خود ایجاد میکند.
در اثر این صدا، چند سگ عظیم الجثه او او کنان وارد جلسه میشوند و مستقیم به اسنوبال حمله میبرند.
این سگ ها همان توله هایی بودند که ناپلئون از مادرانشان گرفته بود و شخصا عهده دار تعلیم و تربیتشان شده بود.
سگ ها اسنوبال را تا بیرون مزرعه تعقیب میکنند تا اینکه اسنوبال خود را درون حفره ای مخفی میکند و دیگر کسی او را نمیبیند.
خلاصه فصل ششم قلعه حیوانات
حیوانات سخت کار میکردند تا آسیاب بادی که اسنوبال فراری طراحی کرده بود اما به اسم ناپلئون تمام شده بود را بسازند. همه امید آنها به آسیاب بادی بود چرا که قرار بود آسیاب بادی به تمام دردها و رنج های آنها خاتمه دهد. باکسر در این میان بسیار تلاش میکرد و نقش اصلی را در ساخته شدن آسیاب بادی ایفا میکرد. بعد از گذشت مدتی خوکها متوجه شدند که برای تهیه برخی اقلام، مثل سیمان، نعل اسب ، بیسکوییت برای سگ ها و غیره نیاز به ارتباط با عالم بیرون دارند.
ارتباط با انسان ها
قرار شد قلعه حیوانات با عالم بیرون تجارت کند اما تجارت کردن در قانون انقلاب منع شده بود و حیوانات اعتراض کردند، اما اعتراضشان به جایی نرسید و خیلی ها هم به درستی به خاطر نمی آوردند که دقیقا قوانین انقلاب چه بوده است. در این میان خوکها کم کم محل سکونت خود را از خوکدانی به منزل جونز و کسانش منتقل کردند. برخی حیوانات مثل کلوور به این موضوع نیز شک کردند اما اسکوئیر توانست به خوبی مطلب را درز بگیرد.
خراب شدن آسیاب بادی
یک شب باد و باران سختی در میگیرد و آسیاب بادی را که تقریبا ساخته شده بود به کلی ویران میکند، ناپلئون از فرصت استفاده میکند و اتفاق افتاده را تقصیر اسنوبال می اندازد و از حیوانات میخواهد که دوباره سخت کار کنند و بنای آسیاب بادی را از سر بگیرند…
خلاصه فصل هفتم
بعد از توفان و خراب شدن آسیاب بادی، مردم دهکده شروع میکنند به پچ پچ و خنده درباره اینکه علت خراب شدن دیوارهای آسیاب بادی، ضعیف و نازک بودن دیوار ها است. در مزرعه حیواناات اما عقیده بر این است که اسنوبال، به قلعه آمده و آسیاب را خراب کرده است. این عقیده به جایی میرسد که کم کم در قلعه هر خرابکاری که اتفاق می افتد به اسنوبال ربط داده میشود. ناپلئون مخالفان خود را به بهانه همکاری با اسنوبال به قتل میرساند….
خلاصه فصل هشتم
بعد از آن حادثه حیوانات به این فکر میکنند که کشتن حیوانات کار درستی نیست و در سر در قلعه نیز این قانون نوشته شده که هیچ حیوانی نباید حیوان دیگری را بکشد. اما اسکوئیر موفق میشود تا حیوانات را قانع کند که این کشتار لازم بوده است. و وقتی یکی از حیوانات از روی کنجکاوی به سراغ کتیبه چوبی سر در قلعه میرود تا آنچه روی آن را بخواند با این جمله روبرو میشود:
هیچ حیوانی بدون دلیل حیوان دیگری را نمیکشد
خلاصه فصل نهم
باکسر در اثر کار زیاد برای ساخت آسیاب بادی دچار آسیب میشود. روزی هنگام کار، زیر گاری گیر میکند و آسیب جدی میبیند. حیوانات که انتظار دارند خوک ها از باکسر حمایت کنند، او را مدتی بستری میکنند.
اما متوجه میشوند که خوک ها به دستور ناپلئون باکسر را به کارخانه چسب سازی که از پوست و گوشت حیوانات چسب درست میکنند، فروخته اند. و او را به سلاخ سپرده اند.
باز اسکوئیلر این موضوع را توجیح میکند
خلاصه فصل دهم (فصل آخر)
پس از مرگ باکسر، سالها میگذرد و دیگر کسی حوادث قبل از انقلاب را به خاطر نمی آورد. اکثر حیوانات مرده اند و حیوانات جدیدی وارد مزرعه شده اند. خوک ها تمام ارزش ها و فرامین را کنار گذاشته و در آخرین اقدام خود، راه رفتن روی دوپا ، پوشیدن لباس و ارتباط با انسان ها را مجاز دانسته و حیوانات احمق را چون روزهای قبل از انقلاب و حتی بدتر از آن، به بردگی میکشند.
مریم رضایی –
بسیار جذاب، شنیدنی و آموزنده بود. واقعا ازتون ممنونم.
مجید –
سلام
بسیار جذاب روایت شده
فصول بعدی، 6 تا 10 رو روایت نکردن؟؟؟
کتاب خان –
با سلام و احترام
فصول بعدی کتاب در دست تهیه هستند.
با تشکر از صبر و لطف شما دوست گرامی
فرزاد –
واقعا عالی بود، یکی از بهترین کتابهای صوتی بود که گوش کردم، بیان شخصیتهای مختلف و ایجاد حال و هوای داستان و هماهنگی بین افکتها و موسیقی با روند داستان عالی بود
کتاب خان (خریدار محصول) –
درود بر شما
خوشحالیم که خوشتون اومده😊
ممنون که نظرتون رو ثبت کردید
موفق باشید
عالیس –
بسیار جذاب و عالی. خیلی لذت بردم. کتاب های صوتی بیشتری بذارید لطفا
کتاب خان (خریدار محصول) –
درود بر شما
خوشحالیم براتون مفید بوده
حتما کارهای بیشتری میزاریم
سپاس از نظر لطفتون🌹
حامد –
عالی بود
کتاب خان (خریدار محصول) –
عالی شما هستید🌹😊
مجید –
صدای خواننده و افکتهای عالی بود و دلنشین… سپاسگذارم..
کتاب خان (خریدار محصول) –
درود بر شما
خوشحالیم که خوشتون اومده
تشکر بابت ارسال نظر
Kasra –
سلام خدمت شما
فایل صوتی کتاب کامل هست یعنی کل کتاب روایت شده؟
کتاب خان (خریدار محصول) –
سلام خدمت شما
بله فایل صوتی کتاب، کامل هست
با تشکر از حضور شما
F –
فعلا دو فصل رو گوش کردم و خوب بود
فقط بعضی جاها کمی صدای پس زمینه حیوانات از صدای گوینده بالاتر میره یکم گوش رو برای فهم کلمات اذیت میکنه ولی در کل فضاسازیش رو دوست داشتم
و یه سوالی
این اثر رایگانه؟یا هزینه ای باید پرداخت می شده من ندیدم؟:|
کتاب خان (خریدار محصول) –
با درود
امیدوارم این اثر براتون مفید بوده باشه و استفاده کافی رو برده باشید
این اثر رایگان عرضه شده ولی تهیه و ساخت اون اصلا رایگان و بدون هزینه نبوده
برای همین به عهده شنوندگان گذاشتیم که در صورت تمایل از طریق لینک زیر به ما در جهت ساخت آثار بهتر کمک بکنن
لینک کمک به کتاب خان
با تشکر
داود –
درود بر شما
موضوع داستان ، صدا و موسیقی همه عالی بودن
با سپاس فراوان از شما🌹
کتاب خان (خریدار محصول) –
درود بر شما و سپاس از اینکه محبتتون رو ابراز کردید و نظرتون را برامون نوشتید
mjmj –
با سلام
بسیار عالی بود
فقطیک سوال این کتابی که آقای محسن هاشمی از روش خوندن کی ترجمه کرده بودش؟